می اورم خاطراتی اندک و ناچیز به ذهنم خطور می کندکه یاد اوری انها برایم بسیار مشکل است
هر گاه به یاد او می افتم ارزویی در دلم زنده می شود .یک بار بیشتر ارزویم براورده نشد و او را در
عالمی دیگر و با چهره ای متفاوت زیارت کردم اری او واقعا پدری اسمانی بود .در ان خواب مرا نصیحت
می کرد حرفهایی در مورد ان جهان می زد که بسیار شنیدنی بود .اما حرفهایی با لحن نا رضایتی در
مورد مادرم می زد که بسیار مرا ناراحت می کرد .ظاهرا در ان جهان هم نگران رفتار من و برادرانم با
مادرم بود .در ان خواب او بسیار زیبا شده بود همانند فرشتگان براستی که او عشقی اسمانی
نسبت به مادرم داشت . پدر اسمانیم روزت مبارک
مادرم مادرم بود
شیرین ترین وازه ای که از دهان بشریت بیرون می اید (مادر) است و زیباترین صدا گفتن مادر .
وازه ای کوچک اما بسیار بزرگ و مملو از عشق وامید و مهربانی و انچه در دل بشریت است .
مادر همه چیز زندگی است . تسلیت در هنگام اندوه و امید در نا امیدی و یاس و
قدرت در نا توانی و چشمه ای است از دلسوزی و امرزش
انکه مادرش را از دست می دهد سینه ای را از دست می دهد که بدان تکیه می زده
و دستی که او را برکت می داد و چشمانی که از او نگهبانی می کرد.
هر چیزی که درطبیعت است نشانی ازنقش مادر ی دارد
خورشید مادر این زمین است و او را با گرمایش شیر می هد وبا نورش در اغوش
می گیرد و از ان جدا نمی شود مگر انکه در هر غروبی او را بخواباند.
زمین هم مادر درختان و شکو فه ها و گل هاست .
همچنان که درختان و گل ها برای میوه ها و بذر های زنده مادران ددلسوزی هستند.
و مادر هر چیزی در این هستی و روح کلی و ازلی و ابدی که سرشار از عشق و زیبایی است
درباره این سایت